خاطرات پارمیس

ساخت وبلاگ
پارمیس خانم بعضی کلمات رو خیلی بامزه تلفظ می کنه مثلا:

پتو = اَتو

کلمپه = کپلو

مبینا = میامیا

مرسانا = مرتاسا

نشسته بود = اِشنده بود

رانندگی = گوکو

نقاشی = نونی

هندوانه = نونه

خاطرات پارمیس...
ما را در سایت خاطرات پارمیس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parmiss95o بازدید : 15 تاريخ : دوشنبه 6 فروردين 1397 ساعت: 18:47

پوشک گرفتن پارمیس خانم خیلی راحت انجام شد یه روز عصر (9 مرداد ماه 1396) بود گفت پوشکم در بیارید می خوام برم جیش کنم اول محلش نذاشتم ولی دوباره گفت منم در اوردم گفتم بریم جیش کنیم رفت دستشویی و جیش کرد وقتی برگشت می خواستم پوشکش کنم ولی بهش گفتم می خوای دیگه پوشکت نکنم هر وقت جیش داشتی بگی ببرمت دستشویی جیش کنی گفت اره منم دیگه پوشکش نکردم پارمیس هم هر وقت دیگه جیش داشت خبر می کرد و می رفتیم با هم دوتایی دستشویی به همین راحتی از پوشک گرفته شد به نظرم یک دلیل بیشتر نمی تونه داشته باشه از  وقتی پارمیس خانم یک سال و نیم شد تقریبا هر بار که می رفتیم دستشویی باهامون می اومد اگه نمی بردیمش گریه می کرد و می خواست به زور بیاد حالا روی توالت فرنگی خودش می نشست الکی جیش می کرد یا خودش رو یه جوری سرگرم می کرد به نظرم کم کم یاد گرفته و به همین دلیل هم هست که خیلی راحت تونستم از پوشک بگیرمش+ نوشته شده در  سه شنبه سی و یکم مرداد ۱۳۹۶ساعت 19:22  توسط مامان  |  خاطرات پارمیس...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات پارمیس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parmiss95o بازدید : 17 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1396 ساعت: 12:39

پنجشنبه 26 مرداد 96 تولد دو سالگی اش رو گرفتیم  مهمونامون 14 نفر بودن مامان بابا و خواهر و برادر های خودم خاناواده شوهرم رو دعوت کردیم ولی نیامدن تم تولدمون آبی بود  به همه هم گفته بودیم ابی بپوشن .کف اتاق رو پر از پادکنک کردیم و به سقف هم به صورت هلالی دو ردیف بادکنک چسبوندیم و یه happy birthday رنگی هم زدیم به دیوار ساعت 6 خانم ها اومدن و کلی رقصیدیم و قبل از اینکه مهمون ها بیان یه اتاق بد افتاد پارمیس پاش اومد روی بادکنک ها و خورد زمین پیشونیش باد کرد اومد بالا بیچاره چقدر ریه کرد مامانم اومد دیگه اومدیم روغن حیوانی و زردچوبه زدیم روش یه کم بادش کمتر شد ساعت 8 مردها اومدن و بابایی هم کیک رو آ<رد کیک هم آبی بود عروسک و داده بودیم کیک کرده بودن خیلی خوشکل شده بود . بعد از شمع روشن کردن و فشفشه و تولد خوندن و فوت کردن شمع ها کیک رو بریدیم و خوردیم خوشمزه بود جای همگی خالی بعد هم که رسید نوبت کادو دادن ساعت 10 هم رفتیم برای شام بیرون از قبل با فست فود آیدا توی بلوار جمهوری هماهنگ کرده بودیم که میاییم سفارشمون هم مینی رست بیف بود پیتزاش هم واقعا خوشمزه بود . بعد از شام هم اومدیم خونه خیلی خسته بودیم شب تولد پارمیس کوچولومون هم تمام شد و پارمیس خوشکل ما 2 ساله شد + نوشته شده در  سه شنبه سی و یکم مرداد ۱۳۹۶ساعت 19:29  توسط مامان  |  خاطرات پارمیس...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات پارمیس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parmiss95o بازدید : 33 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1396 ساعت: 12:39

بعد از اینکه از مسافرت مشهد برگشتیم تصمیم گرفتیم پارمیس خانم رو عقیقه کنیم هم برای سلامیش گسفندی قربونی کرده باشیم و هم برای چشم هاش که ایشالا زودتر خوب شن. قرار بر این شد که 14 آبان مراسمش رو بگیریم. تو خونه مامانم مراسم برگزار شد . کل هفته رو کار داشتیم اول رفتیم قصابی برای گوسفند که خودش روز چهارشنبه ظهر اومد و قروبنیش کرد و گوشتهاش رو جدا کرد و استخونهاش هم زحمت خاله مریم شد بلغور پخت و هم خودشون خوردن و هم به بیرون دادن و بعد هم استخوناهاش رو چال کردن وقتی گوسفند رو بردیم خونه مامانم قربونی کنیم پارمیس و غزل چنان ذوقی کرده بودن و بع بعی می گفتن که ادم ذوق می کرد موقع سر بریدنش اون دو تا  خاطرات پارمیس...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات پارمیس دنبال می کنید

برچسب : عقیقه, نویسنده : parmiss95o بازدید : 24 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 14:33

پارمیس خانم ما الان 14 ماهش شده و ما تصمیم گرفتیم بریم مشهد مامانم هم باهامون اومد 24 مهر 95 صبح زود ساعت4 از خواب بیدار شدیم و حرکت کردیم عقب ماشین رو کلا پر کرده بودیم و می شد راحت بخوابیم تو راه نوبتی با مامانم جامون رو جابه جا می کردیم و استراحت می کردیم .

خاطرات پارمیس...
ما را در سایت خاطرات پارمیس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parmiss95o بازدید : 24 تاريخ : جمعه 7 آبان 1395 ساعت: 2:08

اولین قدم رو پارمیس کوچولیه ما توی 11 ماهگی برداشت که چقدر و مامان بابا ذوق کردن چند هفته ای گذشت و یه قدمش شد سه چهار قدم

خاطرات پارمیس...
ما را در سایت خاطرات پارمیس دنبال می کنید

برچسب : راه رفتن در خواب,راه رفتن در پوکمون,راه رفتن در,راه رفتن نوزاد,راه رفتن,راه رفتن روی آب,راه رفتن کودک,راه رفتن مردگان,راه رفتن در آب دیسک کمر,راه رفتن کودک یک ساله, نویسنده : parmiss95o بازدید : 24 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 9:54

مثل اینکه جاش خوبه  هرچی انتظار کشیدیم به دنیا نمی اومد انگاری دخترمون صبرش

خاطرات پارمیس...
ما را در سایت خاطرات پارمیس دنبال می کنید

برچسب : تولدت مبارک,تولد,تولدم مبارک,تولد مبارك,تولدمه,تولدت مبارک اندی,تولدی دیگر,تولدت مبارک عزیزم,تولد مادر, نویسنده : parmiss95o بازدید : 25 تاريخ : يکشنبه 28 شهريور 1395 ساعت: 18:00

دو شب تو بیمارستان ارجمند بودیم چهارشنبه صبح مرخص شدیم تا کارهای حسابداری رو کردیم ظهر رسیدیم خونه بابا زحمت کشیده بود جلو پامون

خاطرات پارمیس...
ما را در سایت خاطرات پارمیس دنبال می کنید

برچسب : از تولد تا 6 ماهگی,از بدو تولد تا 6 ماهگی,کتاب از تولد تا 6 ماهگی, نویسنده : parmiss95o بازدید : 24 تاريخ : يکشنبه 28 شهريور 1395 ساعت: 18:00

7.5 ماهگی می توانست  بشینه البته با کمک متکا دورش اگه متکا دورش نبود ممکن بود

خاطرات پارمیس...
ما را در سایت خاطرات پارمیس دنبال می کنید

برچسب : تغذیه نوزاد از 6 ماهگی تا 12 ماهگی, نویسنده : parmiss95o بازدید : 46 تاريخ : يکشنبه 28 شهريور 1395 ساعت: 18:00

اخرهای فروردین 95 بود که رفتیم مسافرت تویه مسافرت اولین دندون پارمیس خانم ما دراومد

خاطرات پارمیس...
ما را در سایت خاطرات پارمیس دنبال می کنید

برچسب : جشن دندونی,جشن دندوني,جشن دندون,جشن دندونی مرسانا,جشن دندونی نی نی,جشن دندون درآوردن,جشن دندونی آروشا,جشن دندونی مامی سایت,جشن دندونی نوزاد,جشن دندونی کودک, نویسنده : parmiss95o بازدید : 49 تاريخ : يکشنبه 28 شهريور 1395 ساعت: 18:00